تمدن سازی
مقام معظم رهبری، نظریه نظام انقلابی را متشکل از سه رکن خودسازی، جامعه پردازی و تمدن سازی معرفی کردند. هریک از این سه رکن را باید با نگاه انقلابی نگریست. خودسازی همان خودسازی معهود در ذهن است. اما خودسازی انقلابی. جامعه پردازی هم به معنای دست یافتن به جامعه ای اسلامی است اما انقلابی باید باشد. تمدن سازی هم مشخص است؛ اما با رویکرد انقلابی.
تمدن سازی یک حرکت فرآیندی و تکاملی است قطعا زمینه هایی که برای جامعه پردازی ذکر کردیم هم نیاز است. البته زمینه های دیگری هم برای تمدن سازی لازم است و یک فرآیند برای تمدن سازی وجود دارد. در واقع حرکت عظیم نظام اسلامی، عزیمت به سمت یک آینده آرمانی است که همانا ایجاد تمدن نوین اسلامی است. تمدن اسلامی هم یک خم رنگرزی نیست که بگوییم این کشور را در آن بگذاریم و تمدن محقق شود. اصولا تمدن ها در همه جوامع یک فرآیند چند قرنی داشته اند؛ مثلا رنسانس از اواخر قرن پانزدهم شروع شد و تا اوایل قرن هفدهم طول کشید. تحولات علمی و فلسفی در نیمه اول قرن هفدهم آغاز می شود. با این حساب دوره رنسانس و زایش جدید بیش از یک
قرن به طول انجامیده است؛ اما در این مدت، تحول فلسفی و علمی وجود ندارد. در نیمه اول قرن هفدهم که گالیله و در نیمه دوم آن، که نیوتون، در قرن هجدهم که لاپلاس و انقلاب صنعتی و در قرن نوزدهم که داروین به میدان آمدند این تحولات شکل گرفت. جالب است بدانید که علوم انسانی مدرن که نقش بسیار مهمی در استقرار مدرنیته داشته اند در قرن نوزدهم پدید آمدند و تا قبل از این قرن، به این شکلی که الان هست نبوده اند. در زمان آگوست کونت و دورکیم و دیلتای این تمدن در حوزه علوم انسانی شکل پیدا می کند.
اما تمدن نوین اسلامی هم به مادیات توجه دارد و هم به معنویات. فرآیندی هم دارد که طبق فرمایش مقام معظم رهبری از نهضت اسلامی شروع شده است. «این نهضت اسلامی مردم غیور ایران، پرچم مبارزه اسلامی را برافراشت» این نهضت یعنی مبارزه و قیام، علیه اختناق و رژیم منحوس پهلوی صورت گرفت و آغاز تمدن بود. مردم هم با اسلام، ایمان و اعتقادی که داشتند این آتشفشان را به وجود آوردند. پس اولین گام، نهضت اسلامی بود. این نهضت از سال 42 شروع شد و البته زمینه هایش از زمان مشروطه و نهضت ملی شدن نفت بود.
بعد از نهضت، انقلاب اسلامی پدید آمد. منظور از انقلاب اسلامی در اینجا، حرکت انقلابی است. یعنی جنبشی انقلابی که رژیم مرتجع قدیمی وابسته فاسد را سرنگون کرد و زمینه ای برای ایجاد نظام جدید فراهم کرد. انقلاب یعنی یک دگرگونی و تغییر و تبدیل بنیادین. آنگاه نظام اسلامی پدید آمد. گاهی می بینیم نهضت و انقلاب شکل می گیرد اما نظام، اسلامی نیست؛ مثلا مشروطه یک نهضت و انقلاب اسلامی بود که مسلمانان ایران راه انداختند، ولی نظامی که شکل گرفت نظام غیر اسلامی و سکولار بود، پس الزاما هر نهضت و انقلاب اسلامی، نظام اسلامی را به دنبال نمی آورد. آقا مثال هایی می زنند نظیر الجزایر؛ که نهضتی اسلامی داشت و پایگاه و رهبر نهضت، مسلمانان بودند؛ اما وقتی به نتیجه رسید مبانی اسلامی کنار رفت و قدرت دست دیگران قرار گرفت. نظام اسلامی، طرح مهندسی و شکل کلی ساختار اسلامی است. قبلا نظامی سلطنتی، استبدادی، فردی، موروثی و اشرافی بود. این نظام تغییر کرد و به یک نظام اسلامی تبدیل شد.
در واقع هندسه ساختاری نظام تغییر کرد و به تعبیر امام، جمهوری اسلامی و به تعبیر مقام معظم رهبری، مردم سالاری دینی شکل گرفت. در نظام اسلامی، قانون اساسی تنظیم شد. محوریت قانون اساسی، جمهوریت و اسلامیت و مردم سالاری دینی است. یعنی قوه مجریه و مقننه و رهبری که تعیین کننده قوه قضائیه است توسط مردم تعیین می شود. نظام اسلامی تنها یک شکل نیست؛ بلکه محتوا هم دارد. محتوای آن در قانون اساسی تعیین شده است.
مرحله چهارم، دولت اسلامی است که بعد از نظام اسلامی شکل می گیرد. دولت اسلامی وقتی نمود می یابد که تمام مدیران دستگاه های مختلف و ساختارهای گوناگون کشور، اسلامی باشند. کارگزاران نظام اسلامی مومن به معنای دقیق کلمه باشند. دولت اسلامی، قوه مقننه و قضائیه را هم شامل می شود و باید اگر قاضی فاسدی هم به وجود آمد، از ساختار، حذف و طرد شود.
بنابراین اگر ساختارهای اسلامی و کارگزاران مومن و متعهدی در همه قوا روی کار آمدند، دولت اسلامی ظهور می کند. اما بنا به فرمایش رهبری، هنوز دولت اسلامی نداریم. به هر حال در همین دولتمردان، فساد و اختلاس صورت می گیرد ولو اینکه مردان مومن و مخلصی هم هستند اما هنوز دولت اسلامی محقق نشده است.
وقتی دولت اسلامی شکل گرفت، به سمت جامعه اسلامی که مرحله پنجم است باید حرکت کنیم و این مسئولیت و تعهد دولت اسلامی است. اصلا وقتی دولت به معنای واقعی کلمه، اسلامی شد کشور هم اسلامی می شود. جامعه اسلامی یعنی کشور اسلامی. اینجاست که کل کشور می شود کشوری حیات مند، نشاط بخش تحرک آفرین، هدایت گر به سمت علم و دانش و شجاعت بخش. خلاصه، اسلامی در جامعه شکل می گیرد که بدون کج اندیشی، تحجر، انحراف و التقاط است. این جامعه اسلامی در مسیر تکامل و پیشرفت است اما نه با
الگوی توسعه غربی. چون این الگو، سکولار است و مبنایش انسان محوری است نه خدامحوری!
درست است که تمدن غربی در جهات علمی رشد داشته ولی از نظر اخلاقی و عدالت محوری انحطاط پیدا کرده و فاصله طبقاتی روز افزون دارد. اصال نظام سرمایه داری غرب به نحوی است که سرمایه عده قلیلی برایش اهمیت دارد. در این فضا کمونیستها آمدند و شعار عدالت دادند اما فرعونیت دیگری شکل گرفت. ما وقتی می گوییم جامعه اسلامی دغدغه پیشرفت دارد منظور ما الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است؛ یعنی پیشرفتی که باید با مبانی اسلامی شکل بگیرد، مبتنی بر مقاصد شریعت باشد و عقالنیت اسلامی در این پیشرفت حاکم باشد؛ چه در حوزه اقتصادی، چه فرهنگی و چه سیاسی. لذا پیشرفت در نگاه اسلام هم بعد مادی دارد و هم بعد معنوی. هم ناظر به سعادت دنیاست و هم آخرت. الگوی اسلام پیشرفت کاملا با مدل غربی در تغایر است. مدلی که فقط دغدغه دنیا را دارد آن هم برای عده ای خاص نه همه انسان ها.
بعد از شکل گیری جامعه اسلامی، تمدن اسلامی پدید می آید. تفاوت تمدن و پیشرفت در این است که اصولا پیشرفت در یک جامعه شکل می یابد اما تمدن، جهانی می شود و سایر کشورها را هم درگیر می کند. وقتی از تمدن اسلامی حرف می زنیم یعنی نه تنها ایران ما از یک پیشرفت جامع نگر دنیوی و اخروی برخوردار است بلکه برای جوامع دیگر هم درس آموز است؛ هم جوامع اسلامی و هم جوامع غیر اسلامی. لذا تمدن اسلامی که در یک دوره از قرن سوم تا قرن ششم شکل گرفت و در مرحله دیگر از قرن نهم پدید آمد غالب عالمان آن، ایرانی بودند که در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام شهید مطهری و کتب دکتر ولایتی به آن پرداخته شده است. این تمدن در بستر تاریخی در ایران شکل گرفت و کم کم کشورهای دیگر هم مشارکت کردند. ما اگر به تمدن اسلامی دست یابیم اشتراکات و تفاوت هایی با تمدن اسلامی گذشته خواهیم داشت لذا آقا فرمودند: «تمدن نوین اسلامی». این ترکیب تمدن نوین اسلامی، فقط در بیانیه نیامده بلکه حتی تفسیر آقا در مشهد با رویکرد تمدن نوین اسلامی بود. طبیعتا ملتی اسلامی در جهان ایجاد می شود که دیگر گرفتار انحطاط نخواهد بود. پس تمدن یک گستره وسیع جغرافیای می یابد.
سوال بعدی این است که زمینه های تمدن سازی چیست؟ در بحث جامعه پردازی زمینه ها و عواملی را ذکر کردیم؛ مثلا جبهه سازی و شبکه سازی. یعنی اگر نیروهای انقلابی به صورت فردی و گروهی تلاش کنند اما گروه ها به شبکه تبدیل نشوند و شبکه ها، جبهه نشوند گفتمان سازی داخلی و بین المللی شکل پیدا نمی کند. ممکن است مباحث متفکران کشور به زبانهای دیگر ترجمه شود؛ آنچنان که هم اکنون هم این اتفاق می افتد.
اما گفتمان سازی که بتواند در مقابل گفتمان تمدن مدرن بایستد نیاز به جبهه سازی دارد. بنابراین زمینه هایی که برای جامعه پردازی ذکر شد در تمدن سازی هم نیاز داریم یا اگر اخوت و برادری در میان نیروهای انقلابی نباشد نمی توانیم جامعه اسلامی و بعد تمدن اسلامی را شکل دهیم.
یکی دیگر از زمینه ها، تحول گرایی است. جامعه ای که اهل تحول گرایی نباشد نمی تواند تمدن ایجاد کند. حضرت آقا در سالگرد امسال رحلت امام، بر مسئله تحول گرایی و تحول خواهی تأکید داشتند؛ اینکه در عمل اهل تحول باشیم و به وضع خودمان راضی نشویم. این تحول گرایی باید در تمام بستر فرآیندی تمدن وجود داشته باشد.
زمینه دیگر تمدن سازی، آزاداندیشی است. این یعنی محققین و متفکرین آزادانه وارد بحث و گفت وگو شوند. البته به تعبیر حضرت آقا رعایت اخلاق و منطق هم باید بشود. چون بعضی آزاداندیشی را با فحاشی یکی می گیرند. بعضی هم یکسره کفریات می گویند و اگر کسی نقدشان کند می گویند اینجا آزاداندیشی نیست.
شرط دیگر تمدن سازی، امید و امیدسازی است. اگر جامعه، مأیوس و ناامید باشد نمیتواند تمدن ساز شود. زمینه دیگر، جوان گرایی است. اگر جوانان میدان دار و صحنه گردان و بازیگر فعالیت پیشرفت و تمدن نباشند جامعه رشد نمی کند.
زمینه دیگر، حفظ هویت ملی است. همه این عرصه های تمدنی در ایران پا گرفته اند و هیچ کشور اسلامی دیگر این چنین پیشتاز نبوده است. همه اینها هم با همت جوانان شکل گرفت. البته جوان گرایی به فرموده آقا، به معنای پیرزدایی نیست؛ اما میدان دادن و اعتماد کردن به نسل جوان هست. همانطور که جوان ممکن است بلغزد پیرمرد هم می شود که بلغزد. جوان، نشاط، انگیزه و توان دارد. ما باید هویت ملی خود را هم حفظ کنیم، این غیر از ملی گرایی است که مذموم است.
زمینه دیگر، سبک زندگی است. اگر جامعه ما سبک زندگی غربی داشته باشد هم نمی توانیم تمدن ساز شویم. سبک زندگی اسلامی باید حاکم شود. عامل دیگر تمدن سازی، استکبارستیزی است. عزیزان! از مولفه های تمدن مدرن، استکبارگرایی است. غربی ها از قرن نوزدهم که علوم طبیعی و انسانی مدرن شکل گرفته بود شروع به استعمارگری کردند. آفریقا، هندوستان، ایران و عمده کشورهای دیگر قربانی استعمار آنها شدند. آنقدر قوی هم وارد شدند که در اوایل قرن بیستم دولت عثمانی فروپاشید. اصلا نمی بینید که زمانی از استکبار دست برداشته باشند. بنابراین جامعه اسلامی باید استکبارستیز باشد که اگر استکبارپذیر باشد تمدن تشکیل نمی شود.
زمینه دیگر، وحدت و بیداری اسلامی است. اگر ایران در رشد و توسعه باشد اما کشورهای اسلامی دیگر در خواب خرگوشی باشند تمدن به وجود نمی آید؛ چون تمدن باید کشورهای دیگر را هم درگیر بکند و آنها هم در پیشرفت جامعه خودشان مشارکت کنند؛ لذا شیعیان و اهل سنتی که ضد وحدت و تقریب هستند چه بدانند و چه ندانند مخالف تمدن نوین اسلامی هستند.
آخرین عنصری که زمینه ساز تمدن است جهاد و مقاومت است. جهاد هشت سال دفاع مقدس و جهاد علمی فعلی زمینه ساز تمدن است. من بنا بر استقراء تام و تحقیق کامل عرض میکنم که در علم و فناوری، هرجا پیشرفتی رخ داده دستاورد جوانان انقلابی بوده است. نمی گویم همه انقلابیون در این دستاوردها نقش داشته اند اما همه دستاوردآفرینان، انقلابی بوده اند.