اقناع و همراه‌‌سازی

از گذشته‌های دور که برخی آن را منتسب به یونان باستان و زمان سقراط و افلاطون می‌دانند، فن سخنوری و خطابه، اهمیت ویژه‌ای یافت و مورد توجه قرار گرفت. از همان زمان تاکنون که شاهد تحول بی‌رویه ارتباطات و گسترش و پیشرفت این علم – ارتباطات میان‌فردی تا ارتباطات جمعی – هستیم، ضرورت توجه به مخاطب، مورد توجه است.

در حقیقت گاهی به دنبال آن هستیم تا صرفا یک محتوایی را بیان نماییم؛ در این حالت نیازی نیست به مخاطب، توجه جدی صورت گیرد. اما گاهی به دنبال انتقال محتوا و فهم آن توسط مخاطب هستیم. گاهی نیز به دنبال تکمیل چرخه انتقال پیام از فرستنده تا گیرنده هستیم و برای تحقق این منظور، عنصر مخاطب و فهم او برای ما اهمیت فراوانی خواهد داشت. در چنین جایی اصطلاحا به دنبال اقناع مخاطب هستیم؛ فلذا این مهم است که با زبان مخاطب با او سخن بگوییم.

در برخی از جوامع، افراد اطلاعات ناقص و کمتری دارند و به همین واسطه، از عنصر تقلید و تبعیت استفاده می‌کنند و به پیروی از یک رهبر اجتماعی، پیش خواهند رفت. جوامعی که ساختار قومی، قبیله‌ای یا مذهبی یکپارچه بیشتری دارند، اقناع‌سازی در رابطه با مسائل جاری، بسیار ساده‌تر است؛ چرا که با اقناع و همراه‌سازی رهبر اجتماعی و یا نهایتا یک طیف خاصی از مردم، می‌توان حجم بالایی از مردم را با خود همراه ساخت و به میدان آورد.

در مقابل جوامعی وجود دارند که بافت اجتماعی مشخصی ندارند؛ مانند شهرهای بزرگ. در چنین مواردی که بستر اجتماعی خاصی برای اقناع‌سازی عمومی وجود ندارد، امر اقناع با مشکل بسیاری مواجه خواهد شد. نکته قابل توجه در چنین جوامعی آن است که باید به بافت جامعه مورد نظر، توجه ویژه‌ای داشت. لذا توجه به بافت اجتماعی سنتی یا مدرن جوامع، اهمیت خواهد یافت و به همین دلیل، نمی‌توان نسخه واحدی را در مورد تمامی جوامع ارائه داد.

تسهیل روند اجرا، از مهم‌ترین پیامدهای اقناع است که در مقام فعالیت‌های اجرایی یا عملیات‌های میدانی، خودنمایی می‌کند. در همین رابطه جناب آقای احمد فتحی، رابط جامعه قرآنی عصر در استان کرمان معتقد است که: هر چقدر برای اقناع، زمان بیشتری را اختصاص دهیم، در مقام اجرا، به مراتب راحت‌تر پیش می‌رویم. بخش اعظمی از مشکلاتی که ما در مقام اجرا با نیروهای خود داشتیم، به همین مسئله عدم اقناع بازمی‌گشت (فتحی, 1400).

بنابراین می‌توان گفت اقناع، قلب یک کار فرهنگی است. اگر در یک اقدام فرهنگی به نگاه عمومی مردم یا عمومی‌سازی یک دغدغه یا یک ایده تأکید نداشته باشیم، در واقع کار فرهنگی انجام نداده‌ایم. بدون اقناع‌سازی یا به عبارت بهتر تبدیل ایده یا مسئله خود به مسئله ذهنی مخاطب؛ ادعای کار فرهنگی، ادعای گزافی است.

تعریف اقناع

در فرهنگ فارسی، اقناع را به معنای قانع ساختن، خشنود گردانیدن و راضی کردن ذکر کرده‌اند (معین,1391) در فرهنگ معین نیز به معنای قانع کردن و خشنود ساختن تعبیر شده است (معین, 1386) در فرهنگ عمید نیز به همین معنا به کار رفته است و معانی چون قانع ساختن، راضی کردن و قانع شدن را ذکر کرده است (عمید, 1375)

اما فارغ از تعاریف لغوی فوق، نیازمند بررسی اقناع از حیث اصطلاحی نیز می‌باشیم. اقناع یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به معنای حصول اطمینان قلبی و ظن راجح به چیزی بر اثر شنیدن خطابه است (گرامی .1363)

مجتهد خراسانی در تعریف اقناع می‌گوید: همه افراد، قدرت فهم برهان و استدلال عقلی را ندارند، چنین افرادی را می‌توان از طریق خطابه به کمک قضایای مشهوری که به آنها انس دارند، هرچند مفید جزم نباشند، اقناع کرد. از این رو هر گاه سخن یا قولی نسبت به چیزی تصدیق ایجاد کند، ولی نه تصدیق جازم بلکه تصدیق غالب؛ به این معنا که نفس آدمی بر اثر شنیدن آن سخن آرام گیرد و تصدیقش را بر تکذیبش ترجیح دهد و به اصطلاح «ظنّ غالب» و اطمینان قلبی برای وی حاصل شود، چنین قولی را «مُقْنِع» و اثر آن را «اقناع» می‌گویند (مجتهد خراسانی, 1399). در این تعریف بر پذیرش و آرام گرفتن مخاطب، تأکید شده است.

دکتر ساروخانی در این باره می‌گوید: اقناع، فرایندی طبیعی، مستدل و عقلانی از یک سو، عاطفی و قلبی از سوی دیگر است. در این فرایند برخلاف «مسخ» از سادگی یا ناتوانی ذهنی انسان‌ها، سوء استفاده به عمل نمی‌آید. درصدد تحمیل اندیشه یا پیام نیز برنمی‌آییم. اقناع یا خلسه از آن رو متفاوت است که در خلسه، جذب بی‌تفکر و آنی مخاطب، تحقق می‌پذیرد؛ در حالی که اقناع، مستلزم بروز تغییر در ذهن آدمی، پذیرش به خواست، اندیشمندانه و درونی‌سازی پیام است (ساروخانی, 1383).

هدف از اقناع

1)  اعتماد

در اقناع، به دنبال همراه‌سازی مخاطبین با خود در پذیرش یک امر و یا به میدان آمدن جهت انجام یک اقدام و عمل هستیم. به همین جهت می‌توان گفت اولین هدف اقناع، اعتمادسازی است (Huma, 2023). درحقیقت، اعتمادسازی و ایجاد مقبولیت نسبت به یک فرد و جریان یا همراهی و ترغیب به مشارکت در حل مسائل، به مثابه زیرساختی برای انگیزه و حرکت است. نکته مهم آن است که اقناع صادقانه و مبتنی بر واقعیات، مهم‌ترین رکن در کار سالم فرهنگی است.

2)  مشروعیت‌ سازی

در حوزه‌ی مطالعات جامعه‌شناختی، که علمی توصيفی، تبيينی و تجويزی است و به حقانيت يا عدم حقانيت، کاری ندارد، «مشروعيت» ناظر به چگونگی جامعه‌پذير کردن مردم و توجيه آنها ناظر به سیاست‌های کلی حاکمیت و حکومت و به تبع آن اطاعت و تبعيت از حکومت است. به همين سبب، در اين حوزه می‌کوشند به پرسش‌هايی از اين قبيل پاسخ دهند که چگونه بايد مردم را تابع حکومت کرد؟ رهبران و نظام‌های سياسی با چه راهکارهايی مردم را تابع حکومت می‌سازند؟ به عبارتی دیگر مشروعیت از منظر جامعه‌شناسی به معنای مطابقت یک ایده با معرفت عمومی مردم و همراهی آن با خواست عمومی مردم است. لذا یکی از اهداف اقناع، همراه‌سازی و ایجاد مشروعیت برای اقدامات حاکمیت است.

3) کاهش احتمال تنش در طراحی ایده یا در فرایند اجرا

یکی از نکاتی که همواره در طراحی و خلق ایده‌ها یا در طول فرایند اجرای ایده‌ها می‌تواند راهگشا باشد، همراهی سایرین است. در حقیقت اگر شما به دنبال طراحی یک ایده عملیاتی و یا اجرای ایده مورد نظر خود هستید، باید افرادی که در طول این فرایند با شما همکاری دارند و یا حتی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند را با خود همراه سازید و این همراه‌سازی، جز از طریق اقناع، صورت نمی‌گیرد. در حقیقت اقناع به هموار شدن مسیر برای تحقق ایده، کمک خواهد کرد.

4) تأمین منابع برای اجرای ایده

بدون شک برای اجرای هر طرح و ایده‌ای، نیازمند تأمین منابع مورد نیاز آن از جمله منابع مالی، منابع انسانی و منابع لجستیکی هستیم. به هنگام تأمین این منابع نیز، نیازمند اقناع هستیم. آیا تا به حال برای جذب منابع مالی و حمایت‌های سازمان‌ها، زمان زیادی را صرف گفتگو با  افراد خیّر، ذی‌نفوذ یا ادارات فرهنگی یا مسئولین انجام داده‌اید؟ بدون شک طی این فرایند نیازمند اقناع مخاطبین شما است.

تکنیک‌های اقناع

تکنیک‌ها و ترفندهای متعددی را برای اقناع مخاطب ذکر کرده‌اند که بخش عمده‌ای از آن در حوزه‌های کارآفرینی و بازاریابی است. در این میان سعی شده است تکنیک‌هایی را که برای کنشگری فرهنگی و اجتماعی و به میدان آوردن مردم در این حوزه‌ها، کاربرد دارند را ذکر نماییم.

1) توجه به آگاهی و تجربه مشترک

لازم است قبل از ارتباط جدی و هدفمند با مخاطب خود، شناخت دقیقی از او داشته باشیم. اما در کنار توجه به نیازها و انگیزه‌های مخاطب، پیدا کردن اشتراکات بخصوص تجربه و فهم مشترک، می‌تواند ما را در نزدیک کردن به مخاطب و اقناع او، یاری سازد.

به زبان دیگر یا شباهت و ویژگی مشترک میان ما وجود دارد که باید آنها را کشف نموده و روی آنها تکیه کنیم یا این ویژگی‌ها و فهم مشترک وجود ندارد و ما باید آنها را خلق نماییم.

2) مدیریت حواس و احساسات مخاطب

حدود چهار قرن پیش از میلاد مسیح، ارسطو از واژه احساس به عنوان یکی از مهم‌ترین ابعاد وجود و هم‌چنین مهم‌ترین کانال نفوذ در انسان نام برد. با گذشت قرن‌ها هنوز هیچ فیلسوف یا دانشمندی نتوانسته خدشه‌ای به این موضوع وارد سازد. برای این که بتوانیم فردی را قانع سازیم، کافی است کنترل احساس او را در دست بگیریم. عمده افراد تاثیرگذار تاریخ اعم از سیاستمداران، سخنران‌های بزرگ و مدیران کارآمد، از این روش موفق شده‌اند بسیاری از مردم را تحریک کرده و به میدان عمل بیاورند. به عبارتی بهتر، احساسات، مهم‌ترین اهرم کنترل مخاطب در هر زمینه‌ای است.

لذا یکی از راه‌های اساسی در اقناع مخاطب، توجه به احساسات او است. ما با بهره‌گیری از آمار و ارقام، برانگیختن واکنش‌های احساسی، بیان سرگذشت‌ها و داستان‌ها می‌توانیم احساسات مخاطب را برانگیزیم و رفتار لازم را در او ایجاد کنیم. در کنار این موضوع، لازم است ما بر حواس مخاطب نیز مدیریت داشته باشیم و با ایجاد درگیری ذهنی برای او یا رفع درگیری‌های ذهنی وی، به نقطه مطلوب دست پیدا کنیم.

در حقیقت ما باید حواس مخاطب را به موضوع دیگری جلب کرده و امتیازات لازم را دریافت کنیم و یا با تمرکز بر جذابیت‌های مورد انتظار مخاطب، هم شخص را به ایده‌آل‌ش برسانیم و هم خودمان به هدف مطلوب خویش برسیم.

3) استفاده از تکنیک توافق اجتماعی

تجربه نشان داده است که افراد، عموما عملکرد عده‌ی زیادی از مردم را درست می‌شمارند. به عبارتی دیگر زیر سوال بردن رفتار عده‌ای بسیار زیاد از افراد، اقدام بسیار دشواری است. درحقیقت یک قانون کلی وجود دارد و آن این است که «وقتی بقیه یک چیز را تأیید می‌کنند، یعنی آن چیز خوب است». این اصل به صورت فراگیر در اغلب سایت‌ها و فروشگاه‌های اینترنتی، قابل مشاهده است و بخشی را به نظرات کاربران اختصاص داده‌اند. در فعالیت‌ها و ایده‌های فرهنگی – اجتماعی، می‌توان از این تکنیک، به گونه‌ای دیگر بهره گرفت.

4) هویت‌ بخشی به افراد

از دیگر تکنیک‌های مهم در متقاعدسازی مخاطب، هویت‌بخشی به افراد است. انسان‌ها همواره نیاز به هویت و نقش اجتماعی دارند که بخش اعظمی از این موضوع با عضویت در گروه‌ها عملی می‌شود. در گروه، می‌توان به واسطه استفاده از قابلیت «واگیری فکری»، رفتار یا اعتقادی خاص را به اعضای گروه، سرایت داد. منظور از واگیری فکری آن است که اگر یک تفکر و یا اعتقاد در یک گروه مطرح شود و مورد پذیرش بخشی از آن گروه واقع شود، به مرور به سایر افراد نیز سرایت کرده و اصطلاحات آنها نیز این تفکر و اعتقاد را وامی‌گیرند. لذا می‌توان گفت که گروه، بهترین فضا برای تأثیرگذاری و اقناع افراد است

5) یک اعتراف کوچک

بدون شک هر طرح، ایده و اقدامی، دارای نواقص و معایبی است. این که چگونه این نقاط ضعف را مدیریت کنیم تا در متقاعدسازی مخاطب با مشکل مواجه نشویم، خود، تکنیکی است که باید آن را آموخت. در وهله اول ما باید بر نقاط ضعف خود، آگاه باشیم؛ در عین حال باید بر آنها مسلط باشیم و در نهایت باید اجازه بهره‌برداری از این موضوع را به مخاطب خود ندهیم.

اگر ما خودمان، نقاط ضعف را برشماریم و آن را اعلام کنیم، دارای چند مزیت است:

1 ) نشانه صداقت و یک‌رنگی با مخاطب است

2 ) از سوی مخاطب به رخ کشیده نخواهد شد و روی آن مانور نخواهد داد

3 ) از واکنش‌های احساسی و ایجاد ضعف بیشتر جلوگیری می‌کند

4 ) به مخاطب این موضوع را القا می‌کند که ما خودمان نقاط ضعف را شناخته‌ایم و به آن فکر کرده‌ایم و در پی حل آن هستیم

 (5 و … .

به صورت کلی این اقدام سبب خواهد شد میزان اعتماد او به ما افزایش یافته و بسیار راحت‌تر سخنان ما را بپذیرد؛ زیرا به این باور خواهد رسید که ما قصد پنهان ساختن چیزی از او را نداریم.

6) استفاده از تکنیک تعلیق

اگر طرف مقابل به موضوع یا ایده ارائه شده از سوی ما آگاهی کافی نداشته باشد و ذهنیت محکم و قطعی ندارد و هم‌چنین هنوز دیدگاهش به طور کامل شکل نگرفته، بهتر است از تکنیک تعلیق کمک بگیریم و با بیان قسمتی از موضوع از وی بخواهیم باقی مطلب را حدس زده و نتیجه‌گیری نماید. درحقیقت شما به جای آنکه مطلب را به صورت مستقیم به مخاطب خود بگویید، آن را به حالت تعلیق نگه داشته و با مخاطب، گام به گام پیش می‌روید تا مخاطب، به مبحث مورد نظر شما برسد.

7) استفاده از تکنیک زیگارنیک

بلوما زیگارنیک، درمان‌گر و روان‌شناس روس، پس از تحقیقات فراوان، نظریه‌ای را مطرح ساخت که خاطرنشان می‌کرد: ذهن انسان، افکار، ایده‌ها و کارهای نیمه‌تمام را خیلی بیشتر از افکار و کارهای کامل و به سرانجام رسیده در خود حفظ می‌کند.

برای استفاده از این تکنیک در اقناع مخاطب، لازم است که تمام مطالب را به طور کامل بازگو نکنیم و ذهن مخاطب را درگیر آن نگهداریم و از طریق تحریک حس کنجکاوی مخاطب، این تکنیک را به کار بگیریم.

8) استفاده از تکنیک پل طلایی

یکی از راهکارهای مؤثر در اقناع، خصوصا هنگامی که قصد داریم مخاطب، خلاف نظرات قبلی خود، عمل نماید، استفاده از تکنیک پُل طلایی است. استفاده از این تکنیک به این شکل است که اگر قرار است طرف مقابل را متقاعد سازیم که عملی را انجام دهد یا از موضع اشتباه قبلی خود، عقب‌نشینی کند، باید مسیر را برای او هموار کنیم و یک پُل طلایی برای او احداث کنیم تا به راحتی عقب‌نشینی نماید و کمک کنیم که این عقب‌نشینی، آبرومندانه و حداقل در ظاهر، افتخارآمیز باشد.

9) استفاده از تکنیک اختلال

یکی دیگر از تکنیک‌های اقناع مخاطب، استفاده از اختلال است. گاهی هم‌زمان با این که ما مشغول بیان ایده یا استدلال خود هستیم، طرف مقابل نیز در ذهن خود مشغول بررسی دلایل خود برای پاسخگویی و یا مخالفت با ایده‌های ما می‌باشد و توجه کافی به گفته‌های ما ندارد. در اینجا ما می‌توانیم از طریق تکنیک اختلال، ساختار ذهنی او را به هم ریخته و اجازه ندهیم روی این موضوع تمرکز نماید.

10) استفاده از اصل تضاد

ذهن انسان عادت به مقایسه کردن دارد. اگر یک ایده یا پیشنهاد را به مخاطب ارائه کنیم، مجالی برای مقایسه به او نمی‌دهیم و ممکن است علیرغم ارائه یک ایده یا پیشنهاد فوق‌العاده، باز هم مخاطب برای انتخاب آن دچار تردید شود. اما اگر ایده مورد نظر را در کنار ایده‌ی ضعیف‌تری به طرف مقابل ارائه کنیم، آن ایده اولیه در ذهن مخاطب، جلوه بیشتری پیدا کرده و نسبت به آن متقاعد خواهد شد. در اینجا برای اقناع مخاطب خود، از اصل تضاد یا اصل تقابل استفاده می‌کنیم. همین مسئله در بازاریابی نیز مطرح است.

11) همراه شدن با روایت مخاطب

هنگامی که هدف ما اقناع مخاطب است، باید به این نکته توجه داشته باشیم که هدف او در وهله اول، متقاعد شدن و تسلیم شدن نیست و در بسیاری از مواقع، با گارد بسته با ما روبرو شده و به مخالفت می‌پردازد.

12) کمک در شناخت عرصه

یکی از تکنیک‌های مؤثر در فرایند اقناع، ترسیم صحنه و شناساندن آن است. یکی از راه‌ها برای اقناع مخاطب با هدف همراهی و به میدان آمدن وی، کمک به او در شناخت دشمن و دشمنی‌ها است

13) گریز از دام تقابل

با وجود تمامی تکنیک‌های ذکر شده، ممکن است فضای گفتگو به سمتی پیش برود که تقابل میان شما و مخاطب مورد نظر ایجاد شود. بدون شک یکی از مهم‌ترین ترفندها در رابطه دو طرفه، فرار از این دام است که حتما اقناع و متقاعدسازی مخاطب را با مشکل مواجه خواهد ساخت.

14) استفاده از تکنیک «مزو»

مزو  (Meso) در لغت به معنای «میانی» است. در اینجا منظور آن است که به هنگام مواجهه با مخاطب و تلاش در راستای اقناع وی، نباید به یک گزینه اکتفا کرد؛ بلکه به صورت هم‌زمان، پیشنهادهای چندگانه را به مخاطب، معرفی کنیم.

عموما یکی از دلایل قانع نشدن مخاطب این است که احساس می‌کند ما قصد داریم به جای او تصمیم بگیریم و در واقع اجازه تصمیم‌گیری را از او سلب نماییم. بر همین اساس پیشنهاد می‌شود به جای یک گزینه و راهکار و عملیات، چندین گزینه را برای او مطرح سازیم.

15) طرح سوالات هدفمند مبتنی بر یک سناریو

راهبرد دیگری که می‌توان اتخاذ نمود، طراحی یک سناریو برای مواجهه با مخاطب است. در این سناریو، ابتدا هدفی را که مورد توافق مخاطب و یا مخاطبین هست را مطرح خواهیم ساخت. سپس به واسطه طراحی سوالات هدفمند، سعی می‌کنیم مخاطب را پله به پله و با پاسخ گرفتن از او، با خود همراه سازیم. پس از گذشت مدت زمانی، توانسته‌ایم مخاطب را گام به گام و مرحله به مرحله با خود پیش ببریم و به سرمنزل نهایی برسانیم. در اینجا با توجه به اینکه مخاطب، مرحله به مرحله به ما پاسخ داده و یا تأیید او را گرفتیم، قاعدتا امکان بازگشت از مسیر طی شده را ندارد و با ما همراه خواهد شد.

16) پیش‌ متقاعدسازی

همیشه باید قبل از تغییر مسیر افراد، فضای ذهنی آنان را تغییر دهیم. این کار مستلزم این است که قبل از ارائه نظر یا پیشنهاد خود، ابتدا ذهن مخاطب را از طریق تکنیک‌های مختلف، آماده شنیدن و پذیرش آن کنیم.

زمانی در اقناع دیگران شکست می‌خوریم که بدون ایجاد پیش‌زمینه‌های لازم و به صورت مستقیم و بی‌درنگ، نظر و پیشنهاد خود را مطرح کنیم. در این صورت احتمال متقاعد کردن طرف مقابل بسیار اندک خواهد بود. لذا پیشنهاد می‌شود با استفاده از نماهنگ‌ها، مرور متن سخنرانی افراد برجسته‌ای چون امامین انقلاب اسلامی، نمایش بخشی از مستندهای مرتبط در موضوع و … ذهن مخاطب را با خود همراه سازیم.

17) تأیید و تشویق مخاطب

در گفتگو و برای اقناع و همراه‌سازی مخاطب، خوب است که با استفاده از تقویت‌کننده‌های کلامی مانند تصدیق، تایید، تحسین و حمایت، فرد را تشویق نماییم. استفاده از کلمات «درست است»، «بله»، «صحیح است»، «آفرین»، «کاملا موافقم» و یا توسعه کلام مخاطب و بسط آنها از جمله تکنیک‌های مؤثری است که همراه با تقویت‌کننده‌های غیرکلامی مانند زبان بدن، ژست مناسب، لبخند زدن و تایید کردن با سر، تاثیرگذار خواهد بود.

18) استفاده از مثال‌ها و تجارب عملیاتی در موضوع

گاهی در مواجهه با مخاطب، شاهد عدم همراهی او به واسطه غیر ممکن بودن و یا سخت بودن تحقق آن موضوع هستیم. در حقیقت مخاطب، معتقد است که چنین اقدامی که ناظر به آن در حال گفتگو هستیم، به واسطه‌ی وجود الزامات متعدد، شدنی نیست. در چنین مواردی باید با استفاده از مثال‌های متعدد از تجربه‌هایی که در این موضوع و مسیر اتفاق افتاده است، به ایشان نشان دهیم که این امر، شدنی است و عده‌ای نیز این مسیر را رفته‌اند.

19) ایجاد عملیات‌های آزمایشی و نمونه اولیه

یکی دیگر از تکنیک‌هایی که می‌توان در مواجهه با مخاطب و به هنگام مقاومت ایشان در فرایند اقناع از آن بهره گرفت، آن است که یک نمونه اولیه و آزمایشی در موضوع یا عملیات مورد نظر را پیش از گفتگو با مخاطب، به انجام برسانیم و سپس به ایشان گزارش اقدامات صورت گرفته را ارائه دهیم.

20) استفاده از افراد سرشناس و پیشرو در امر اقناع

در کنار تمامی تکنیک‌های ذکر شده، یکی از تکنیک‌ها آن است که در فرایند اقناع، از افراد سرشناس و مورد توجه و رجوع نیز استفاده شود. در حقیقت شما باید به گونه‌ای طراحی کنید که از تمامی ظرفیت‌های ممکن به طُرُق مختلف استفاده شود و برای هر فردی، برنامه‌ای و سناریویی داشته باشید.

به عنوان مثال در مواجهه با یک محله، شما می‌توانید با صرف وقتی مناسب برای امام جماعت آن محله و اقناع او، به راحتی اقناع بخش زیادی از افراد محله را به همراه داشته باشید؛ چرا که دیگر شاهد مقاومت اعضای محله در برابر خود نیستید و طبیعتا آنها نیز در مقابل امام جماعت محله، جبهه‌گیری نخواهند کرد.

بایسته‌های اقناع

فارغ از تکنیک‌هایی که در فرایند متقاعدسازی مخاطب، مورد توجه است و باید به آنها توجه شود، مجموعه‌ی بایدها و نبایدهایی است در طول فرایند اقناع‌سازی، باید مورد توجه قرار گیرد و به آنها اهمیت شود. لذا در ادامه بخشی از این بایسته‌ها را ارائه خواهیم کرد:

توجه به نیازها و انگیزه‌های مخاطب

یکی از مهم‌ترین نکاتی که در فرایند اقناع می‌توان به آن اشاره داشت، توجه به نیازها و انگیزه‌های مخاطب است. ما در متقاعدسازی و اقناع، پس از تغییر نگرش، به دنبال تغییر در رفتار یا تصمیم‌گیری هستیم و باید بدانیم که تصمیم هر فرد از انگیزه او یا رفع نیاز او نشأت می‌گیرد. لذا لازم است تا اولا بدانیم که چه انگیزه‌ای، مخاطب ما را وادار به اتخاذ تصمیم می‌کند و ثانیا اینکه باید به طرف مقابل بفهمانیم که نگرش جدید، چه نیازی از او را برآورده خواهد ساخت. ما باید به این نکته طلایی توجه داشته باشیم که مخاطب، اصولا به هنگام ارائه توضیحات ناظر به یک طرح، ایده و اقدام، همواره در ذهن خود به دنبال این پاسخ است که: این طرح و ایده، چه انتفاعی برای من یا مجموعه من دارد؟

لذا لازم است پیش از طرح بحث با مخاطب خود، مخاطب‌شناسی دقیقی داشته باشیم. سپس در طول ارتباط با مخاطب و متناسب با همین مخاطب‌شناسی، پاسخ‌های مناسبی را به نیازها و انگیزه‌های او بدهیم.

توجه به روحیه و خُلق مخاطب

یکی از اصول بدیهی و پذیرفته شده در ارتباطات فردی، میان‌فردی و جمعی آن است که شرایط و اوضاع کنون مخاطب را سنجیده و متناسب با آن برخورد مقتضی را داشته باشیم. در حقیقت شما باید روحیه و خُلق مخاطب را به هنگام برقراری ارتباط، بررسی نمایید و در نهایت ارتباط‌گیری خود را متناسب با آن به اجرا درآورید.

برخورد اول

در علم ارتباطات، همواره این نکته ذکر شده که برخورد اول و ارتباطی که در چند ثانیه اول بین طرفین، ایجاد می‌شود، بسیار قدرتمند و تاثیرگذار است و ماندگاری بسیاری دارد. گرچه بسیاری از گفتگوها تکرار می‌شود و یا بین افرادی برگزار می‌شود که یکدیگر را از قبل می‌شناسند، اما در مذاکراتی که برخورد اول معنا دارد و آشنایی پیشینی وجود ندارد، توجه به این موضوع، حائز اهمیت است.

شکار فرصت‌ها

یکی از نکاتی که در مباحث بازاریابی مطرح است، توجه به فرصت‌هایی است که برای او پیش خواهد آمد. در حقیقت باید در هر زمان و هر مکانی برای شکار فرصت‌ها و استفاده از موقعیت‌ها آماده باشیم. بهره‌گیری از موقعیت‌ها و شرایط مناسب در راستای شناسایی افراد و آگاهی از شخصیت آنها و از همه مهم‌تر برقراری ارتباط با آنها همگی می‌تواند ما را  در مسیر اقناع، یاری رساند.

مطمئن به نظر رسیدن

طبیعی است اگر شخصی در موضوعی ضعف داشته باشد و بدون انرژی و صلابت لازم، پیشنهادی را ارائه کند؛ هرگز مورد قبول ما واقع نخواهد شد. لذا باید به هنگام ارائه نظر یا پیشنهاد خود به دیگران، کاملا استوار و مطمئن به نظر برسیم. این اطمینان می‌بایست در صدا، لحن و حرکات ما کاملا بارز باشد تا بدین وسیله، مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد.